۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

گلایه

 توی ایالتی که من هستم یه هفته نامه منتشر میشه به نام "هفته بازار" که بیشتر مطالبش تبلیغات بیزینس های مختلفه و یکی دو صفحه مطالب دیگه داره .. امروز به کلی از این هفته نامه نا امید شدم با توجه به اینکه کلا مطلب خاصی نداره اما حتی دیگه به درد ورق زدن هم نمی خوره.. 
امروز به محض اینکه بازش کردم در مورد این نوشته بود که کم کم به پایان اکران فیلم "شرایط" ساخته ی (مریم کشاورز) درشهر های آمریکا نزدیک میشیم ... که من هنوز تا آخر نخونده اول اقدام کردم همین هفته برم این فیلم رو ببینمش.. کارم که  تموم شد اومدم تا آخرش رو خوندم که اینجا مینویسم شما هم بخونین چرا متاسف شدم از جماعت مثلا فرهنگی ایرانی مقیم آمریکا که هفته به هفته اراجیف پوچ خودشون رو به خورد مردمی میدن که خودشون هنوز با اینکه توی آمریکا هستن با افکار جهان سومی خودشون حال میکنن .. فقط این اراجیف رو کم دارن که این نشریات بی محتوا در اختیارشون میذارن..
قسمتهای نوشته شده به رنگ قرمز نظریات خود من هستند .. اشتباه نشه:))
-----------------------------
به نقل از هفته نامه ی "هفته بازار" نشریه ایرانیان لس آنجلس چاپ
Sep 23- Sep 29-2011 
شماره 887 صفحه 6 

اکران موفق فیلم شرایط در لس آنجلس

فیلم " شرایط " محصول مشترک ایران و آمریکا ( ؟؟؟ ) به کارگردانی (( مریم کشاورز )) فیلمساز ایرانی متولد نیویورک از چند هفته گذشته در شهر لس آنجلس و چندین شهر آمریکا بروی اکران بود. با استقبال ایرانیان لس آنجلس روبرو شد. این آخرین روزهای اجرای خود را در سینماهای لس آنجلس تا تاریخ سی ام سپتامبر خواهد داشت. موضوع فیلم درباره شرایط یک خوانواده مرفه ایرانی در داخل ایران است که دختر نوجوان آنها دچار (؟؟؟!!!!!) تمایلات همجنسگرایی شده و پسر آنها به دنبال مواد مخدر است.
---------------------------------
اولا محصول مشترک ایران و آمریکا رو حال کنین فقط... درسته فیلمساز ایرانی هست اما لفظ محصول مشترک ایران و آمریکا اشتباهه.. فقط مونده بود بگه پسر کاکل به سر ایران محمود احمدی نژاد تهیه کننده یا سرمایه گذارش بوده.  این مدل اطلاعات دادن گریه داره واقعا.. آخه آدم !!! مگه توی یکی از بزرگترین   کشورهای پیشرفته نیستی که تحقیقات و کشفیاتش گوش عالم رو کر کرده.. مگه خودت رو یه ناشر برای جماعت ایرانی نمیدونی توی همون کشور این اراجیف چیه؟ این حماقتی که شما بهش دچار هستین که هنوز نفهمیدین همجنسگرایی هیچ مشکل جسمی، جنسی و روحی به حساب نمیاد .
حالا صبر کنین ادامه رو بگم...
خلاصه کلی متاسف شدم ورق زدم تا به صفحه ای رسیدم که یه خانومی به اسم پروین زمانی که یک عکس از خودش با لبخندی به ریش ملت گذاشته بالای مطلبش که معمولا  یک موضوع یا مشکل در مورد روابط یا سلامتی رو مطرح میکنه و مثلا خیر سرش اطلاعات روانشناسیِ ِ خودِ روان پریشش رو به خورد ملت میده.. تازه یک سایت همسریابی هم داره و توی شبکه ی اندیشه هم برنامه های مزخرفش رو پخش میکنن.www.hamsarjoon.com
____
 صفحه 34
سادیسم و ناهنجاریهای جنسی 

16 مورد رو عنوان کرده که من خلاصه مینوسم

1. نگاه کردن و خیره شدن هوس آلود بصورت مستمر به جنس مخالف و برانداز کردن قسمتهای مختلف اندام افراد در معابر، اماکن عمومی و میهمانی ها و تعریف و تمجید از آن اندامها در ذهن.. ( یعنی در اماکن خصوصی هر کی هر غلطی خواست آره...)
2. داشتن افکار مداوم پیرامون برقراری رابطه جنسی.
3. استفاده از الفاظ رکیک و فحاشی جنسی ( قابل توجه ... )
4. حسادتهای جنسی. کسانی که به رابطه عاشقانه بین دونفر حسد میورزند و سعی در تخریب و سنگ اندازی در آن رابطه را دارند. ( این حتما سادیسم هست اما سادیسم جنسی؟؟؟؟؟!!!)
5. متلک ها و مزه پرانیهای جنسی.
6. خود ارضایی
7. تفکرات برقراری رابطه جنسی با محارم، آزار جنسی کودکان و سوء استفاده جنسی از آنها ( این یکی رو فکر کنم تقلب کرد )
8. تعرض، توهین، بد رفتاری و ایجاد محدودیت برای افراد صرفا به این دلیل که آنها ممکن است دچار انحرافات جنسی باشند. (اینم جزو سادیسم های جنسی؟؟؟؟؟؟)
9. بازدید تصاویر ، فیلمها و سایتهای جنسی، گپ های جنسی در چت روم ها، به نمایش گذاردن اندام از طریق وب کم، استفاده از تلفن برای گفتگو های جنسی با افراد غریبه ( با دوست و آشنا و بچه محل اشکال شرعی نداره )
10. برقراری روابط جنسی غیر متعارف همراه با صدمه رساندن و جراحات به خود یا طرف مقابل از قبیل بریدگی، بستن دست و پا، شلاق زدن و ضربه زدن.
11. تمایل به برقراری رابطه جنسی با افراد گوناگون با وجود داشتن همسر، خیانت و تنوع طلبی. رابطه جنسی با روسپیان، تجاوزات جنسی، برقراری تماس بدنی و چسبیدن به دیگران در محیطهایی مانند مترو، اتوبوس...
این رو داشته باشین حالا..
12.همجنس بازی، عبارت است از برقراری روابط جنسی با همجنس خود.
(اینجا کلی دری وری نثارش کردم و حرفام رو بعد از 16 مورد مینوسیم )
13. شک کردن های زیاد و بی مورد به همسر و بازخواستهای وسواس گونه. (اینم جنسیه؟؟؟)
14. برخی خیال پردازیهای جنسی همانند رابطه جنسی گروهی و یا سهیم کردن شریک جنسی با فردی دیگر.
15 .برقراری رابطه جنسی با حیوانات. 
16. آرایشهای بسیار غلیظ، استفاده از لباسهای تحریک کننده و نا مناسب به قصد جلب توجه و ظاهر سازی هایی که جاذبه جنسی را به نمایش بگذارند.
========
کل دنیا همجنسگرایی رو از لیست بیماری ها در آوردن، ثابت شده همجنسگراها آدمهای نرمالی هستند از نظر همه چی و هیچ عارضه و اختلالی ندارن. این خانم نشسته هر چی که تو اسمش یا توضیحش کلمه جنسی داشته برده جزو سادیسم ها و نا هنجاریهای جنسی؟؟؟؟؟؟ 
با تفاصیلی که نوشته فکر کنم خودش هم جزوی از همین سادیسمی های خبره باشه که هر چیزی به جنس و فکر در مورد جنس و سکس و آرایش و تحریک باشه جزو سادیسم های جنسی نام برده و همجنس گرایی رو هم با عنوان همجنس بازی چون توش جنس به کار رفته از قلم ننداخته.
ناراحتم از خودمون که همیشه این حرفا رو میشنویم و صدامون در نمیاد .. چرا نباید حداقل در مورد این مطالب که درنشریات و رسانه های مختلف اعلام میشه عکس العملی نشون بدیم... چرا نباید با یه نامه ی سر گشاده با ایمیل یا جوابیه یا حتی جمع کردن امضاء نسبت به این بیهوده گویی ها به طور رسمی اعتراض کنیم؟؟؟ ما همش میگیم اطلاع رسانی باید بشه .. اما همزمان هم باید جلوی اطلاع رسانی های  اشتباه هم گرفته بشه..
از عصری تا حالا مثل یه پرنده تو قفس دارم پر پر میزنم .. ای کاش میتونستیم با فشار آوردن به این نشریه و امثال این نشریه از طریق سازمانها ی حامی همجنسگرایی و نامه های دسته جمعی این اشخاص رو مجبور میکردیم در همین رسانه ها و نشریات به خاطر هتک حرمت از ماها عذر بخوان و گفته هاشون رو تصحیح کنن تا به مرور دیگه همین اشخاص و امثال این اشخاص به خودشون اجازه ندن هر بیماری و ناهنجاری و توهینی رو به ما نسبت بدن... موافقت با ازدواج همجنسگراها داره کم کم کل دنیا رو میگیره این جماعت هنوز اندر خم همون کوچه ی بن بستشون نشستن و اراجیف میبافن...




۱۳۹۰ شهریور ۱۰, پنجشنبه

حرفی با تو،

 تویی که ادعا کردی با بقیه فرق داری، 


یادته چطور اومدی تو زندگیم؟ یادته مریم بی اعتماد بود و یادته باورت نداشت؟ یادته میگفت تو هم مثل بقیه تنهام میذاری؟؟ یادته چقدر گریه کردی تا باورت کنم؟ یادته میگفتی چرا به چوب آدمای قبلیه زندگیت من رو میرونی؟ یادته جلو دوستام گفتی من مریم رو دوسش دارم اما اون باورم نمیکنه؟یادته چه شبها تا صبح پشت تلفن یا اسکایپ یا شبایی که پیش هم بودیم گفتم تو باید اول خودت رو بشناسی ؟ میگفتی مطمئنم چی میخوام.. یادته گفتم خواستن کافی نیست میدونی باید پیه خیلی چیزا رو به تنت بمالی ؟ میدونی بچه هات،  خونواده ات ،دوستات، حتی شوهر سابقت ممکنه نپذرن بعد سالها تو رو توی رابطه ی لزبینی ببینن؟؟ یادته همچین محکم جوابم رو میدادی و میگفتی تا حالا نمی دونستم و به خاطر بقیه زندگی کردم اما حالا که فهمیدم میخوام واسه خودم زندگی کنم.. که من پیش خودم گفتم واقعا تصمیمت رو گرفتی.. یادته چه کارا کردی تا منه بدبین به ادعای عشق و عاشقی رو رام کردی؟ یادته وقتی بلاگ قبلیم رو خوندی و ماجرای فریبا رو خوندی زنگ زدی به من گریه کرده بودی جوری که صدات در نمی اومد؟؟ یادته اولین بار اونجا و بعد بارها گفتی چرا اجازه دادی فریبا اینقدر اذیتت کنه؟ یادته گفتم شاید من رابطه های کوتاه داشتم اما تا حالا فقط با فریبا رفته بودم زیر یک سقف، وقتی با کسی برم زیر یه سقف که عشقم باشه و دوستم داشته باشه به راحتی همه چیز رو نمیذارم خراب بشه... اونقدر میجنگم تا اون رابطه به آخر نرسه همه تلاشم رو میکنم الانم اونه که پشیمونه و من وجدانم راحته که همه ی تلاشم رو واسه درست کردن رابطه کردم... فلانی یادته بارها بعد این جریان چه حرفای قشنگی زدی؟ یادته گفتی کاری میکنم تمام تلخی های زندگیت فراموشت بشه گفتی کاری میکنم از لحظه لحظه ی زندگیت از این ببعد لذت ببری.. گفتی اگه تا حالا زندگی همش روی بدش رو بهت نشون داده من روی خوش زندگی رو نشونت میدم............................
یادته یه شب گفتم فلانی باهام بازی نکن، گفتم اونقدر دهنم سرویس شده بسمه.. اگه  میخوای فقط شروع کنی که تجربه کنی من بسمه به قدر کافی موش آزمایشگاهی بودم.. گفتم جون کندم تا رسیدم به اینجا .. حتی تو غربت تا پای مرگ هم رفتم حالا میخوام زندگی کنم.. اومدم اینجا مریمی که 30 سال تو ایران و ترکیه تخریب شد رو از نو ساختم و دارم کم کم به آرامش میرسم.. گفتی آرامش بهت میدم .. همه ی بدیها ی زندگیت رو جبران میکنم فقط تو هم قدمی پیش بذار....
دیدی؟؟ دیدی تو هم یار وفا دار نبودی؟ دیدی تو هم نه تنها خاطرات بدم رو از ذهنم نشُستی بلکه زخم هام رو دونه دونه باز کردی و همونجور که بهم ابراز عشق میکردی و من رو هر روز عاشق خودت میکردی.. همنجور که من رو آلوده و وابسته ی مهربونیات میکردی اونقدر بهم نزدیک شدی تا روی دونه دونه ی زخمام نمک بپاشی
دیدی چقدر راحت دلم رو بازی دادی... دیدی چه راحت نابودم کردی؟؟


نمیدونم ... شاید ... ادامه داشته باشه...

۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

فریب ( شهرام شکوهی)



این حق من نبود،  شکستی عهدت رو ، گفتی نمی بری ، کجا بردی دل رو ،
 کجا بردی دل رو
ساکت شدم ولی رضایتی نبود ، درد و غمم زیاد، شکایتی نبود، شکایتی نبود
من مبتلا به تو، تو در فکر فریب، این حق من نبود
میترسم از فریب ، از سایه ی غریب ، این حق من نبود
من که به پای تو نشسته ام ولی ، شکستی قلبم رو ، گفتی مسافری
این حق من نبود ، توی این شهر غریب ، اسیر تو بشم ، با نیرنگ و فریب
من مبتلا به تو، تو در فکر فریب، این حق من نبود
میترسم از فریب ، از سایه ی غریب ، این حق من نبود





اکران عمومی فيلم ايرانی «شرایط» یا «circumstance»



روزنامه آمریکایی «نيويورک تايمز» به مناسبت اکران عمومی فيلم ايرانی «شرایط» یا «circumstance» در شهرهای آمريکا نگاهی دارد به ماجراهای اين فيلم و در خلال گفت و گو با سارا کاظمی هنرپيشه جوان و ايفاگر شخصيت اصلی داستان، به جنبه هايی از زندگی به اصلاح ممنوعه يا زيرزمينی اين نسل در ايران می پردازد که گوشه هايی از آن در اين فيلم منعکس شده است.


داستان فيلم براساس دلدادگی دو دختر نوجوان به يکديگر در يک رابطه عاشقانه همجنسگرا و مشکلاتی است که چنين رابطه ای در فضای فعلی ايران با آن مواجه است.


سارا کاظمی می گويد: قبل از آنکه کار در اين فيلم را شروع کند برای آخرين بار از فرانسه، محل اقامت خود به ايران رفت تا با اقوام، دوستان و کشوری که به آن عشق می ورزد خداحافظی کند. او می دانست که پس از بازی در اين فيلم ديگر نخواهد توانست به ايران باز گردد.


سارا کاظمی نقش يکی از اين دو نوجوان را به نام «شيرين» ايفا می کند.


بازيگر نقش «عاطفه» نوجوان ديگر، نيکول بوشهری است. نويسنده و کارگردان فيلم، مریم کشاورز، سينماگر ايرانی ساکن آمريکا است.


اين فيلم با بودجه ای قريب به يک ميليون دلار تهيه شده است و با توجه به محدوديت های موجود در ايران بخش اعظم آن در يکی از کشورهای خاورميانه فيلمبرداری شده است.


مريم کشاورز در مصاحبه با نيويورک تايمز می گويد: «من هميشه به خودم به عنوان مترجمی بين دو جامعه ايران و آمريکا نگاه کرده ام. در تمام مدت زندگی ام به ايران رفته و برگشته ام. با ساختن اين فيلم می خواستم جنبه هايی از زندگی امروزی ايران را برای جهان خارج بازگو کنم. يکی از اين جنبه ها حالت دوگانگی در زندگی روزمره بسياری از جوانهاست، يک دنيای زيرزمينی در جامعه ايران وجود دارد و در اين فيلم من می خواستم اين دنيا را نشان دهم.»


بخش هايی از ماجراهای اين داستان شايد با زندگی افرادی مثل مريم کشاورز و ساير ايرانيانی که بين ايران و خارج از کشور زندگی می کنند، شباهت داشته باشد. گذشته از نويسنده و کارگردان فيلم، هر سه بازيگر جوان آن نيز فرزندان خانواده های ايرانی هستند که سال ها پيش به کشورهای غربی مهاجرت کرده اند.


به نوشته نيويورک تايمز مريم کشاورز نويسنده و کارگردان فيلم «شرایط» تلاش کرده که به جز چند جمله انگليسی تمام مکالمات به زبان فارسی باشد تا به گفته وی بيشترين حد تاثيرگذاری را بر جامعه مهاجران ايرانی داشته باشد. اما برای بازيگران جوانی که در خارج بزرگ شده و به فارسی متداول در چند دهه پيش عادت دارند گفت و گو به لهجه متداول امروزی و عبارات معمول در ميان نسل جوان ايرانی کار بسيار دشواری بود.


فيلم «شرایط» در جشنواره سينمای «ساندنس» در ماه ژانويه جايزه بهترین فيلم مورد پسند تماشاگران را دريافت کرد. مريم کشاورز می گويد به هيچ عنوان قصد نداشته که يک فيلم سياسی بسازد ولی در شرايطی که حکومت می کوشد تمام جنبه های خصوصی زندگی مردم را کنترل کند حتی زندگی خصوصی نيز به نوعی سياسی می شود.


اين فيلم در بيروت ساخته شده که به گفته بازيگران آن به حد کافی حال و هوای مشابهی با ايران داشت. در عين حال تهيه کنندگان فيلم نگران بودند که گروه حزب الله از جزييات کار آنها با خبر شده و برای آنها مشکل بيافريند.


يکی از تهيه کنندگان فيلم می گويد: «در شرايط حساس و متغيری مثل لبنان ما مجبور بوديم ملاحظاتی را در نظر بگيريم. ابتدا فکر کرديم که شايد بايد در مضامين جنسی و بحث برانگيز داستان تغييراتی داد ولی در نهايت متوجه شديم که برای پرهيز از هرگونه خطر بهتر است ايرانی بودن داستان را به کل پنهان نگاه داريم. بنابر اين يک نسخه دستکاری شده از سناريو را به مقامات لبنانی ارائه داديم.»


با اين همه در مواردی توليد اين فيلم با مشکل روبرو شد. در يکی از آخرين روزهای توليد، پليس صحنه فيلمبرداری را تعطيل کرد با اين تصور که گويا يک فيلم پورنوگرافيک در حال ساخت است.


مريم کشاورز نويسنده و کارگردان فيلم «شرایط» در پايان مصاحبه با نيويورک تايمز می گويد:


«تجربه ساختن اين فيلم مثل زندگی بسياری از خانواده ها در شرايطی نظير ايران است که می کوشند برای زندگی خصوصی خود يک حريم امن و مطمئن بسازند. در فيلم من نيز اين موضوع محوری است. اين فيلم نوعی ارزش گذاری به عشق است، عشقی که در عين حال تراژدی است.
چون هر نوع عشق و هر تجسمی از عشق همواره مورد حمله قرار می گيرد و در نهايت مجبور به سازش می شود.»
************************************


مقاله ای در خصوص این فیلم


درست چهار سال بعد از اینکه آقای *محمود احمدی نژاد* در دانشگاه کلمبیا اعلام نمود که هیچ فرد همجنسگرایی در ایران وجود ندارد,خانم *مریم کشاورز* فیلم شجاعانه خود را درست میکند و در آن به زندگی دو لزبین میپردازد که در شرایط سخت و متعصبانه حاکم بر جامعه,سعی میکنند تا هویت و گرایش جنسی خود را علنی نمایند.
در فرهنگ ایرانی ها,صحبت کردن از مسایل خصوصی و موضوعات جنسی,با شک و تردید انجام میپذیرد و برای همین استکه صحنه های سکس بین این دو دختر لزبین در فیلم,برای همه بیننده های ایرانی کمی افراطی به نظر خواهد آمد.
کارگردان این فیلم,یک تبعیت ایرانی_آمریکایی دارد و نوع انتخاب صحنه ها در کشور لبنان,نوع آرایش دو شخصیت لزبین داستان فیلم و نیز لهجه غربی داشتن آنها باعث شده تا فیلم تا حدودی از واقعیت و طبیعی نگاری,فاصله داشته باشد.
با این حال,*شرایط*,یک فیلم بسیار هوشمندانه ای است و میتواند سبب گفتگو هایی در باره همجنسگرایی و زندگی زیرزمینی این افراد شود.برخی معتقد هستند که سیاست دولت ایران برای جدا کردن مردان و زنان در محیطهای عمومی و آموزشی,سبب سر درگمی و بحران دختران میگردد و چه توقعی برای رفتارهای اینچنین دختران وجود خواهد داشت وقتی که آنها تنها قادر با همصحبتی و یافتن دوست از میان دختران خواهد بود.

خانم *مریم ؟؟* / یک لزبین ایرانی / : ...برخی از صجنه های این فیلم را من در زندگی شخصی خود تجربه نموده ام اما با این حال,یک لزبین ایرانی نمیتواند از دیدن این فیلم لذت ببرد و یا با آن همذات پنداری نماید,اگرچه بسیاری از تماشگران ممکن است از دیدن این فیلم لذت بسیاری کسب نمایند.
...من به عنوان لزبینی که تا حدودی با فرهنگ و روش زندگی لزبین های ایرانی آشنایی دارد,معتقد هستم که در این فیلم بجای توجه بیشتر یه جنبه های مخفی زندگی لزبین ها,به رفتارهای فیزیکی و *پورنو* تمرکز نموده و حتی این روش را در صحنه های عاشقانه هم میتوان به عینه مشاهد نمود.
خانم *نگار مرتضوی* /یک لزبین ایرانی / : ...من در دبیرستانهای خودمان به وضوح میبینم که دختران ابتدا همدیگر را برای دوستی انتخاب میکنند اما این دوستی به ظاهر ساده,کم کم پیشرفت کرده و عاشقانه میگردد.شما حتی در خانواده های بسیار سنتی هم میتوانید ببینید که دختران,نسبت به احساساتی دارند اما دقیقا نمیتوانند آنرا توضیح بدهند.
خانم *عباس قلی زاده* / فمنیست / : ...برخی از فمنیستها و فعالان زن ایرانی,با دیدن این فیلم بسیار عصبانی شده بودند و اظهار میکردند که اگر چه ما به داشتن چنین فیلمهایی نیاز داریم اما فیلم *شرایط* در حال اغراق گویی و مصنوعی جلوه دادن موضوع روابط لزبین هاست.. .من میدانم که پیدا کردن دو دختر مقیم ایران که تمایل به بازی در چنین نقشهایی را داشته باشند,به سختی مقدور میباشد و برای همین هم این دو هنرپیشه اصلی فیلم,به طبیعی نشان دادن داستان فیلم لطمه وارد میکنند و روابط بین آنها هم حالتی اغراق گونه و غلیظ شده به نظر میرسد.اما این فیلم در جامعه ای که همجنسگرایی را به مرگ محکوم میکنند,یک محرک فکری خوبی میتواند باشد.
خانم جوانی از تهران : ...من بی صبرانه منتظر پیدا کردن یک کپی از این فیلم هستم.در حال حاظر,بسیاری از مردم در باره هویت و گرایش جنسی خود دچار ابهام هستند و من فکر میکنم که این فیلم باعث شهامت یافتن آنها نسبت به پیگیری و کشف واقعی چنین پرسش های خواهد گردید.در برخی از شهرهای بزرگ و خانواده های مدرن تر,حتی دختران برای اطمینان یافتن از هویت و گرایش جنسی واقعی خود,حداقل یکبار با یکی از همجنسان خود دارای سکس بوده اند و گاه برای اطمینان,آنرا تکرار کرده اند.
http://www.thedailybeast.com/articles/2011/08/27/circumstance-movie-how-lesbians-live-in-iran.html

(( آقای *امید معماریان*,برنده قلم طلایی از جشنواره مطبوعات سال 2001 استکه با روزنامه هایی چون *حیات نو...وقایع اتفاقیه...شرق* همکاری میکرد.او در سال 2004 در شهر نیویورک به اجرای کنفرانسی در باره ایران اقدام نمود و همین امر باعث گردید تا در برگشت به ایران دستگیر و به زندان منتقل گردد و مدتی را در زندان بسر ببرد.))

۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

خسته ام



اگه می تونستم بروم ، میرفتم!
اگه می تونستم قلبت را بشکنم ، دوایی برای قلب شکسته ی خود میافتم!
اگه می تونستم اشکت را دراورم،اول از همه اشک های خود را پاک می کردم!
نه عزیزم من از تو دلشکسته ترم،بیش از این مرا پریشان نکن.من از تو خسته ترم!
اگه می توانستم بدون تو بمیرم تا به حال صدها بار مردم ولی زنده شدم،به عشق تو بیخیال ان دنیا شدم!
به تو عادت نکرده ام،به عشق خیانت نکرده ام،کاش می تونستم فراموشت کنم،تا امروز خودم یک فراموش شده نباشم.تا امروز اسیر غصه ها نباشم،
دل تنگ و ارزو به دل نباشم،
به امید فردا نباشم،
فردا نیز مثل امروز سخت می گذردو نمی خواهم بیش از این سردرگم باشم




آی خدا دلگیرم ازت،آی زندگی سیرم ازت،آی زندگی میمیرمو عمرمو میگیرم ازت.
این غصه های لعنتی از خنده دورم میکنند،
 این نفس های بی هدف زنده به گورم میکنند.
چه اعتراف تلخیه !
انگار رسیدم ته خط!
وقت خلاصی از همه است
آی دنیا بی زارم ازت .

شيشه ای می شکند...
يک نفر می پرسد...چرا شيشه شکست؟
مادر می گويد...شايد اين رفع بلاست.
يک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل يک کودک شيطان آمد.
شيشه ی پنجره را زود شکست
کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد...
تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد...
اما امشب ديدم...
هيچ کس هيچ نگفت غصه ام را نشنيد...
از خودم می پرسم آيا ارزش قلب من از شيشه ی پنجره هم کمتر است؟
دل من سخت شکست اما، هيچ کس هيچ نگفت و نپرسيد چرا ؟

 دلم شکسته تر از شیشه های شهـر شماست
     شکسته باد دلی که این چنینمان میخواست

۱۳۹۰ شهریور ۱, سه‌شنبه

خداوندا!!!






خدایا کفر نمی‌گویم،
پریشانم،
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌
و شب آهسته و خسته
تهی‌ دست و زبان بسته
به سوی ‌خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!

خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی
لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف‌تر
عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌
و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌ سو و آن ‌سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می‌گویی
نمی‌گویی؟!

خداوندا!
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.

خداوندا!
تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است
خداوندا...!

آبرنگ خداوند برای نقاشی طبیعت ،رنگین کمان است