۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

فریب ( شهرام شکوهی)



این حق من نبود،  شکستی عهدت رو ، گفتی نمی بری ، کجا بردی دل رو ،
 کجا بردی دل رو
ساکت شدم ولی رضایتی نبود ، درد و غمم زیاد، شکایتی نبود، شکایتی نبود
من مبتلا به تو، تو در فکر فریب، این حق من نبود
میترسم از فریب ، از سایه ی غریب ، این حق من نبود
من که به پای تو نشسته ام ولی ، شکستی قلبم رو ، گفتی مسافری
این حق من نبود ، توی این شهر غریب ، اسیر تو بشم ، با نیرنگ و فریب
من مبتلا به تو، تو در فکر فریب، این حق من نبود
میترسم از فریب ، از سایه ی غریب ، این حق من نبود





هیچ نظری موجود نیست: